۱۹
آبان
الان رسیدیم مهران وصدای اذان توشهرپیچیده وفضای لطیفی ایجادکرده.دیگه کم کم میشه بوی حسین وحس کرد...
دیشب فرهاد با ماشین اومده بود دانشگاه پس وسیله برگشتمون مهیا بود...خلاصه من با مهدی باسرویس تا چناران اومدیم واز اونجا هم قرار بود مهدی منتظر باشه تا خونواده ش بیان دنبالش ومنم اومدم خروجی گاراژ واونجا منتظر فرهاد موندم تا بیاد...