۱۷
مهر
دوشب پیش تو مینی بوس مشهد چناران بودیم منو فرهادو سعیدوسعید دیگه!!!
داشتم برا بچه ها شعر میخوندم...چند تا از همکلاسی های فرهادم جلوی ما نشسته بودن وبادقت به شعرای ما گوش میدادن....چند دقیقه ای که گذشت یکی شون برگشت سمت منو گفت که اونم شعر میگه وشاعرو ...